عمری با تو بودن ، یک لحظه است
و
لحظه ای بی تو بودن ، یک عمر ...
خب پسر دسته گلم،نفسم،جونم، عشق مامان ...
میخوام یکی دوتا خاطره از اولین سفرت به مشهد بگم:
چهارشنبه 92/11/30 صبح زود راه افتادیم. مامان زی(به قول پارمیس یا به قول خودت مامانه!!) و دایی داوود هم باهامون بودن. و چهارشنبه 92/12/7 آخر شب رسیدیدم خونه!
تو مسیر با پارمیس در عرض صدم ثانیه قهر و آشتی میکردید!!! قربونت برم که از الان خوب فهمیدی چجوری دست بذاری رو نقطه ضعف های خواهرت و صداش رو دربیاری!!
نمیتونم لحظه لحظه کارهاتون رو بنویسم چون مثنوی هفتاد من میشه!!!
فقط چیزی که هیچوقت یادم نمیره علاقه زیادت به اتوبوس و بخصوص کامیون بود.وقتی هم که وانت یا مینی بوس میدیدی ابراز علاقه میکردی!!
و وقتی که از کنارشون رد میشدیم میگفتی: " مامان آلاااه !" ( توضیح بدم واست که به هر چیز بزرگ یا سنگین میگی : آلاااه البته خیلی با غلظت و صدای کلفت! )
قبل از مسافرت به کامیون میگفتی: "موون" و به اتوبوس میگفتی " بوو" اما تو طول سفر به هر دو تاش و حتی به وانت ونیسان هم میگفتی بوو
جالب اینجا بود که حتی یدونه رو هم از قلم نمینداختی و حواست به هردو طرف جاده هم بود و هرکدوم رو که میدیدی میگفتی "مامان بوو " (البته آخرها بخاطر اینکه سرعتت بالا بره مامان رو مخفف میکردی و میگفتی : " مام بوو ") و من هم واسه هر کدوم باید درستش رو میگفتم! و اگه احیانا تنبلی میکردم و نگاه نمیکردم و همینجوری یچیزی میپروندم و اشتباه میگفتم کلی عصبانی میشدی و تا درستش رو نمیگفتم دست بردار نبودی.این بازیت کلی سوژه شده بود و کلی خندیدیم ولی یجورایی حال من از هرچی کامیون و اتوبوس و وانت و... بود بهم خورد!!! و اخراش قاط زده بودم!!
راستی مینی بوس رو هم تو سفر یاد گرفتی و میگفتی " نیم بووو "... عاااااشقتم بخدا ...
یعنی منتظر بودم یه مینی بوس یا ون ببینی کلی حال میکردم. همچنین موتور که بهش میگفتی: "دو دو "
یکی دیگه از کارایی که میکردی تو ماشین گوش دادن به آهنگ برقصا از محسن چاووشی بود و انجام حرکات موزون متناسب با آهنگ!!!
اینقدر این آهنگ رو پشت سر هم میخواستی که دیگه اسم چاووشی میاد بدنم میلرزه!!!
جالبه آخرای آهنگ رو میشناختی و هنوز تموم نشده خیلی عصبانی میگفتی :" بابا نا نا "
بابایی هم دیگه تکرار آهنگ رو زد و ....
پارسای عزیزم خیلییییییییییییییی دوستت دارم
وچقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است...
مثل همین باران بی سؤال، که آرام و شمرده شمرده میبارد....