خمیربازی
سلام به وروجک ناز و خوشگل خودم
ببخش مامانی یکم پستت دیر شد. ایندفعه چندتا از عکسهای خمیر بازی کردنت رو واست گذاشتم.
واااااااااااای از دست این بازی!! مامانهای عزیز میدونن چی دارم میگم!!
نمیشه یه لحظه ازت چشم برداشت.میترسم دستتو به چشم یا دهنت بزنی.
خوب که بازی میکنی میگی مامان دستام اه.. بوشو! اما شستن همانا و نیم ساعت بعد دوباره میگی : مامان اجاژه همی باژی؟!! (اجازه میدی خمیر بازی کنم؟!! )
حیف که خیلی خیلی دوست داری با خمیر بازی کنی وگرنه دیگه این بازی رو حذف میکردم.بیشتر وقتها هم باید سی دی آموزشی آریا رو ببینی. و
باهاش میخونی: آیا آیا ( آریا ).... همی باژی آیا ...لالالا (عاشق لالالا ی آخرشم )
و اما جونم برات بگه که این روزها حسابی بازیگوش شدی. وخیلی خیلی بهتر صحبت میکنی. دیگه فعلها رو هم میگی و من دلم واسه ی پارسای هندی خودم تنگ میشه
چند تا جمله ی باقلوایی رو خیلی به کار میبری:
مامان عذا چی دالیم؟ ( وقتی من توی آشپزخونه مشغول پخت و پزم)
مامان جونم امیشه عذاش اومزه میشه ( وقتی دارم غذا رو میکشم و وقتی سر سفره نشستی)
دسد د دونه ( دستت درد نکنه ...آخر غذا )
مامان من هسته ام (خسته ام!! ). تازگیها یکم از زیر کار دررو شدی!! وقتی میگم اسباب بازیهاتو جمع کن میگی من خسته ام.. ناقلای من!
من کوچیکم!! بازم تو موارد بالا میگی!!
اشجال نداله ( اشکال نداره) وقتی خودت میفهمی که یه دست گلی به آب دادی میگی!
مامان دوسیت دالم...تو مامانی، من پسر هوب و گل قربون تو پسر گل برم من
باهات قهلم...دوسیت ندالم!! ( خب یوقتایی هم باهامون قهر میکنی!)
یه بار هم پارمیس کلاس بود اومدم دیدم رفتی سر کمدش.بهت میگم پسر نازم اینا وسایل آجی پارمیسه... بهم میگی چش مامان... الان آجی کلااااااس! واقعا نمیدونم چجوری نخورمت؟
فعلا همینا رو یادم اومد!
و مهمترین خبر این که:
از 1 تا 12 رو یاد گرفتی بشمری از 12 تا 20 رو با ما میشمری و وقتی میرسیم به 20 دیگه خودت ادامه میدی...21 - 22 -.......بعد از 29 هم میگی بیست و ده!!
خیلی خیلی دوست دارم پسر کوچولوی دوست داشتنی من