لگو بازی
سلام سلام پارسای نازم، آقا پسر ناز و شیطون منی تو
اینقدر این روزا بامزه و شیرین شدی که دلم میخواد درسته قورتت بدم. مخصوصا که حرف زدنت خیلی بهتر و بامزه شده.
به زور سعی میکنی جمله بگی. بیشتر ترانه ها و یا آهنگهای تبلیغاتی رو دنبالش میخونی.
شعر حسنی رو خیلی بامزه میخونی. همینطور آهنگ abcd رو. اگه جایی نوشته انگلیس ببینی میگی: ای ای بی بی سی دی ای!!!
بعد از غذا یا زمانی که چیزی میخوای و بهت میدم میگی" دست دد هه " یعنی دست درد نکنه!
مثل هندیا بجای بیشتر فعلات میگی " هه"!!!
از بعد از عید بجز پارک که برنامه بیشتر بعد از ظهرامونه، روزا با اسباب بازیهات و لگوهات خیلی خیلی سرگرم میشی. همینطور خمیر بازی و نقاشی و کتاب شعر خوندن .البته من یا پارمیس هم باید کنارت باشیم و رنگها رو برامون بگی.
و البته مامان بازی و مغازه بازی هم جزء بازیهای هرروزته!!
تو این پست عکس بازی با لگوهاتو گذاشتم. و خمیر بازی و نقاشی رو بعدا میذارم.
راستی این دو ماه رنگها رو خیلی خوب یاد گرفتی و اسم رنگها رو میگی.
(سبز....... هزب) ، آبی ، (نارنجی.......نانجی) ،(زرد...... هزد ) ، (قرمز ........ ارمز )، بنفش ،سفید....هیفید) ، مشکی (قهوه ای.......اهفه ای) ، طوسی
رنگ صورتی رو میشناسی ولی میگی نانجی!! وقتی بهت میگم صورتی رو بده میدی ولی خودت میگی نارنجی!!
این اسباب بازی رو 16ماهگی واست خریدم.همون شب اول یکی از کارتها( شکل حیوانها بصورت کارتونی بود) رو واست گذاشتم و برات اسم حیوونا رو گفتم و با هم سر جاش میذاشتیم.چون اون موقع حرف نمیزدی فکر میکردم واست زوده... فرداش دوباره اومدیم بازی کنیم که دیدم خودت هرکدوم رو به تنهایی سرجاش میذاشتی. نمیدونی چقدر خوشحال شده بودم.از وقتی زبون باز کردی اولین باری که دوباره با این اسباب بازیت بازی کردی دیدم داری اسم حیوونا و میوه ها رو هم میگی... تک تکشون رو ، و من از دیدن و شنیدنش غرق شادی شدم.انگار تو این مدت که صحبت نمیکردی همه رو ضبط کرده بودی...
الانم که هر 4تا کارت رو میذاری جلوت و همه ی مهره ها رو قاطی و از توشون پیدا میکنی. انگار دیگه یدونه کارتی واست لطفی نداره...
نفسهای تو تضمین یک عمر زنده بودن من است...
خدا را سپاس که فرشته ای همچو تو را به من داد