طراوت و شادابی زندگی ما؛  پارسا

طراوت و شادابی زندگی ما؛ پارسا جان تا این لحظه 12 سال و 7 روز سن دارد

پارسا در جشن شکوفه ها

سلام قند عسل مامان

بالاخره فرصت کمی پیدا شد تا بیام سریع چند کلمه واست بنویسم.

دوشنبه صبح رفتیم مدرسه آجی واسه ی جشن شکوفه ها. شما هم خیلی از اون محیط و تزیینات و بادکنک ها و جمع بچه ها خوشت اومده بود و حسابی بازیگوشی میکردی و از سرود ها ونمایش های عروسکی لذت میبردی و باهاشون شعر میخوندی. تا اینکه آخرهای جشن به بچه ها مداد شمعی دادن تا روی کاغذهایی که دور تا دور دیوار سالن بود نقاشی کنند. شما هم کنار آجی داشتی نقاشی میکردی و من ازتون فیلم میگرفتم. قسم میخورم همش داشتم نگاتون میکردم تا اینکه یه لحظه دیدم معاون پارمیس اومده نزدیکمون برگشتم ازش سؤال کنم که فردا چه ساعتی باید بچه ها مدرسه باشن؟ همین که دوباره نگاتون کردم دیدم تو نیستی! سریع دور و برم رو نگاه کردم نبودی....

هراسون اینطرف و اونطرف میرفتم... چون قبلش دوست داشتی کلاسها رو ببینی گفتم شاید رفتی اونجا. تمام کلاسها رو گشتم، دفتر مدرسه، دوتا حیاط و همه جا رو چند بار گشتم. یدفعه توی دلم خالی شد

اشکم بی اختیار میریخت اومدم توی کوچه ی جلوی مدرسه تا ته بن بست رفتم نبودی

دوباره اومدم مدرسه نمیدونستم چکار کنم. یه لحظه جلوی چشمام سیاه شد و سرم گیج رفت. سریع خودمو جمع و جور کردم و باز لابلای بچه ها دنبالت میگشتم همش میگفتم آخه تو این زمان کم کجا میتونسته رفته باشه. همون وقت پارمیس هم نقاشیش تموم شد و اومد گفت مامان پارسا کو؟ تو چت شد؟ حالت خوب نیست؟! گفتم مامان برو توی کلاسها رو ببین و خودم رفتم باز توی حیاط که یهو دیدم داری با یکی از والدین که قبلش داشتی با پسر کوچولوشون بازی میکردی میایی و واسش شعر آقا پلیس رو میخونی. بی اختیار زدم زیر گریه و دویدم بغلت کردم. و بردمت پیش پارمیس . دیدم دخترم چشماش کاسه ی خون شده از بس گریه کرده. خیلی دلم سوخت که چه جشنی شد واسش!

کلی از اون بنده خدا که تو رو آورد پیشم تشکر کردم و فهمیدم رفته بودی تو دبستان پسرونه روبرویی!!

آخه پسر بازیگوش و سر به هوای من نمیگی مامان دق میکنه از دست این شیطنت ها؟!

باز هم خدا رو شکر میکنم که به خیر گذشت.

 

این هم یه عکس بعد از اون ماجرا که تو عین خیالت نیست!!

 

 

 

خدایا خودت همیشه مراقب همه ی بچه ها باش. باز هم ازت ممنونم بابت لطفی که بهم داشتی


تاریخ : 02 مهر 1393 - 14:41 | توسط : مامان پارمیس و پارسا | بازدید : 3617 | موضوع : وبلاگ | 29 نظر